تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, | 18:42 | نویسنده : شاموخ و دوستان

 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩wedding-couple.gif (5098 bytes)

 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩



تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, | 1:17 | نویسنده : شاموخ و دوستان

همش ک نميشه مطلب هاي باحال وخنده داربذاريم،........

حالاميخام حالتونوبگيريم!اون کجاک تا3،4صبح بيداربودي بعد1،2بعدازظهربيدارميشدي اين کجاک چندوقت ديگه بايدصبح زودچرت وپرت برنامه صبحگاهي روتوخواب وبيدارگوش کني             وبعدتا4بعدازظهرپشت ميزباشي!اون کجاک هرجورعشقته بري بيرون واين کجاک يک ابسيلون مقنعه ات بره عقب اون وقت فاتحه ات خونده است...



تاريخ : شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, | 22:59 | نویسنده : شاموخ و دوستان

امروزيکي ازبچه هادستش رو بالاميبره ومعلم باآرامش ميگه:بله عزيزم سوالت روبپرس!واين دانش آموز درجواب ميگه:خانم ميخاستم ببينم بادکولرمياديانه!وما،افرادشاموخ،نگاهمان به عکسي افتاد ک حال عجيبي داشت گوياآن فردنوراني نيزمانندهمکلاسي مانميخاست سوال بپرسدبلکه ميخاست ببيندبادکولر ميآيديانه!وماچه ديرفهميديم ک او نيز طالب باد است نه علم...



تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, | 1:42 | نویسنده : شاموخ و دوستان

به نقل ازخبرگذاري شاموخ فارس گودژيلا با زول بيا وارد شد:همزمان با شروع ماه رمضان گودژيلا به مدرسه واردشد!يکي ازخبرنگاران اظهارداشت ک بسياري ازکارهاک قبل ازورودايشان بهم ريخته بودباورودايشان بهترنشدهيچ گندترهم شد!وهمچنين همه خبرنگاران گفتند ک به رابطه بسيار صميمانه ايشان بايکي از معلمان پيش پي برده اند!تا60ثانيه بعدخدانگهدار



تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, | 1:30 | نویسنده : شاموخ و دوستان
سلام دوستان عزيز!يه خبر!البته دررابطه بامدرسه نيست ولي دلم نميادنگم!چندروزپيش عروسي يکي ازآشنايان بودوازقضا دامادخارجي بود!خيلي خوش گذشت چون برادرعروس اصلانميذاشت عروس دومادباهم تنهاباشن!توماشين عروس که باهم تنهابودن اين برادره خودشومي اندازه جلوماشين!!حالامن هفته ديگه قول ميدم عکس هاشوبراتون بذارم!فعلا باي

تاريخ : شنبه 24 تير 1391برچسب:, | 23:4 | نویسنده : شاموخ و دوستان
سلام!اميدوارم از دست من شاکي نباشين تو اين مدت خيلي اتفاق هاي باحال رخ دادولي شرمنده مشغله زياده!بيخيال حالاميخام کشف بزرگ خودم ودوستاموبه شمابگم،ماکشف کرديم که يکي ازمسئولين داراي 2برادردوقلوبازيگرهستند:يکي دکترافشاردرساختمان پزشکان وديگري هم سلام مردم درخنده بازار!اين کشف بزرگ را ب خودم و همچنين دوستانم و کساني ک مارادراين راه راهنمايي کردند تبريک ميگويم به اميد موفقيت هاي روزافزونمون همگي با همkha kha kha, kha kha kha, kho kho kho

تاريخ : دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, | 21:25 | نویسنده : شاموخ و دوستان
Sasasa!ma ma ma sha sha sha be be be pi pi pi ta ta ta mi mi mi k k k aro aro aro kha kha kha a a a!fe fe fe ko ko ko k k k pi pi pi ba ba ba pa pa pa va va va ey ey ey be be be aro aro aro da da da mi mi mi!che che kha kha kha ja ja ja ha ha ha k k k ba ba kha kha kha ez ez ez ka ka ka!

تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, | 23:27 | نویسنده : شاموخ و دوستان

سلام دوستان گل

خسته نباشید کمر امتحاناتو شکستید

همانطور که اطلاع دارید یکی از پر کارترین و خوش حال ترین کادر مدرسه از اول امتحانات گم شده و ما هم به شدت نگران شدیم از یابنده تقاضا می شود او را در صندوق پست بیندازد البته تعدادی از بچه ها که با وی تلفنی صحبت کرده اند گویا 30 خرداد ماه به مدرسه باز میگردد ولی چنین خبری منبع موصقی ندارد و ما همچنان نگرانیم



تاريخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, | 20:21 | نویسنده : شاموخ و دوستان

جای همتون خالی تو این هفته رفتیم شهربازی

بچه ها که جو گیر شده بودن از هیچ وسیله ای دریغ نمیکردن و همه رو سوار می شدند

البته ما Mixed upشدیم چون ی نفر اونجا بودیم که همه دستگاه هارو روشن میکرد متصدیه همه چیز بود

ناگفته نماند که به ظهر که نزدیک شدیم از گرما در حال تبخیر شدن بودیم که عزم بازگشت کردیم

ی سری مطالب دیگه هم هست که به دلیل چک شدن بلاگ قادر به ذکر آنها نیستیم

اینجاست که میگن:عروس خانم یخ کرده،یخ کرده یخ کرده،قرررررررررررررررررررررش بده



تاريخ : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, | 1:52 | نویسنده : شاموخ و دوستان

بازم سلام به همه شاموخياش! اين هفته بادادن کادوسپري شدوخوشبختانه معلمين محترم هم پسنديدند.تازه براي يکي ازمعلم ها هم تولد گرفتيم!راستش ماسرکلاس خيج شديم چراک يکي ازمعلم هاگفت من کادوهاتونوازسقف آويزان کرده ام؟بعدشم مگه دکلمه همون سرودي نيست ک با نمايش همراه بادست است؟ والله مانفهميديم سرکلاس ک ميگه من دکلمه ميزنم يعني چي؟..ودرآخر:هزارتاآنتن گذاشته سرکلاس بعدذوق هم ميکنه ميگه من ميدونم شماهاپشت سرمن چي ميگين!اينجا جاداره ک بگم آنتن لازم ني، يک دورازخودتون هنگام درس دادن فيلم بگيرين وسوتي هاتونوببينيدبعدبه ما حق ميدهيد!!



تاريخ : پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, | 18:15 | نویسنده : شاموخ و دوستان

دیگه نیازی به سلام نیست چون جدیدا انقدر تو مدرسه اتفاق میافته ک با وجود مشغله ی زیاد دلم نمیاد مطلب نذارم.اول اینکه برای همه معلم ها صندلی داغ گذاشتیم...ولی من خیلی ناراحتم چون واقعا بعضی بچه ها نمیفهمند چی میگن...ولش کن بیخیال بذار خبر های خنده دارو بگم...اول اینکه امروز دبیر عربی سرش درد میکرد و سوتی های خیلی باحالی میداد دیگه من اولشو میگم شما بقیه شو بفهمید:ممکنه یکی...داشته باشه من بهش... ولی همون لحظه به یکی دیگه...    فقه ها هم...   ...................................................... .!

راستی یه سوال خودتون قضاوت کنید مشاور اول ها ک فیزیک دانشگاه خواجه نصیر خونده رتبه اش تو کنکور5000بوده بعد چه جور امکان داره ک با رتبه ی 960 مهندسی معدن دانشگاه شاهرود خوند؟؟؟؟؟؟والا ما هم توش موندیم شما فهمیدین چرا ما رو هم مطلع کنید!راستی یادتونه ک مدیر مدرسه همش میگفت( من نمیدونم چرا پدر مادر ها با بچه هاشون راحت نیستند ک بچه ها هم بهشون همه چیز رو بگن و یواشکی دوست پیدا نکنند و... من خودم با بچه هام خیلی راحت بودم و این جور چیزها تو خانواده ما حل شده بود و ما همیشه باحرف زدن مشکل رو حل میکردیم.) ولی حالا از زبان پسر ایشون:(من چون سر و گوشم میجنبید مامانم سریع برام زن گرفت...) من خودم خیج شدم شما رو نمیدونم.....؟؟؟؟؟؟؟

راستی من نمیدونم تو مدرسه آب میخوری زنگ بعد همه ی مدرسه فهمیدند...آدم جرءت نمیکنه واسه دوستاش ساعت هدیه بخره معلمت میاد بهت میگه برا منم بخرید......

امروز شاموخ صورت خودشو با مقنعه پوشونده بود اومد تو کلاس رفت میز آخر زیر میزشونو دید بعد رفت....ما که اصلا نتونستیم بفهمیم اون رهگذر شاموخه...تشخیصش واقعا سخت بود.....!!!!!!!!

راستی به نظر شما از سوییس تا شمال چقدر راهه؟؟؟آخه قراره وقتی رفتیم شمال از اونجا هم یه توکه پا بریم سوییس و بیایم!راهی نیست چون با اتوبوس هم میخایم بریم....

و در آخر من فک کنم مشاورمون 2هفته است که خوابه آخی بیچاه دیر لوده یادش رفته بیاد مدرسه....



تاريخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, | 23:37 | نویسنده : شاموخ و دوستان
امروز يکي از بچه ها وقتي داشت از پله ها بالا ميآمد بيچاره پاش پيچ ميخوره مي افته،از قضاشاموخ هم جلوي اون بوده و اين بنده خدا هم ميخاست با کله نخوره به پله ها پاي شاموخ رو دو دستي ميگيره...!شاموخ هم برميگرده بسيار خشمگين بهش نگا ميکنه...بيچاره از اون به بعد هي سر کلاس ميخاست اجازه بگيره بره روم به ديوار...!نگاه شاموخ چه ميکنه!!!

تاريخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, | 22:58 | نویسنده : شاموخ و دوستان

واي شاموخ کجايي که ببيني امروز 4نفر مراقب سر جلسه امتحان بودند فقط اينجاجاداره ک بگم:يا ابووولفضل! اون هم کيا!تکون ميخوردي ميگفتن چراتکون خوردي!آن قدر فشارنگاه هاي مراقبان و فشارامتحان زياد بودکه يکي از بچه ها حالش بدشد.حالا اينها که هيچي واي چقدربده ک دلت بخواد ب يکي بگي لطفاساکت سرجلسه ولي چون قدرت دردستشه هيچي نتوني بگي!تازه جالبه که همون آدم برگرده بگه ک حيف ک اسلام دستمو بسته!آره اسلام دستشونو بسته اما ماشالله دهانشان را نه!به قول يکي از معلم:بچه ها لب ها بسته دهن ها باز!

 



تاريخ : شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, | 18:34 | نویسنده : شاموخ و دوستان
مريم ميخواست از مدرسه به پارک برود ، سه خط تاکسي و دو خط تاکسي براي مسير او وجود دارد،مريم به چند حالت ميتواند با اتو بوس و مترو به پارک برود؟(اولين نکته براي حل:شما براي حل اين سوال سعي کنيد گيج نشيد! دومين نکته براي حل:خاطي هم نکنيد!)

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

تولد-ارمین وتتلو